ترجمه مقاله

اعاریب

لغت‌نامه دهخدا

اعاریب . [ اَ ] (ع اِ) علی الجمع، تازیان بیابان باش خاصه ، و لا واحد له و قیل هو جمع اعراب و النسبة الیه اعرابی و هو واحده . (منتهی الارب ). و رجوع به اعرابی شود. ج ِ اعراب . (ناظم الاطباء). جج و لیس اعراب جمعاً لعرب . (مهذب الاسماء). اهل بادیه . بادیه نشین . و صاحب اقرب الموارد ذیل اعراب آرد: ساکنان بادیه از عرب بخصوص واحدی ندارد و گویند واحد آن اعرابی است و در شعر فصیح اعاریب آمده چون :
اعاریب ذوو فخر بافک .
و در صحاح آمده است : نسبت به اعراب اعرابی است ، واحدی ندارد و اعراب جمع عرب نیست مانند انباط که ج ِ نَبَط است بلکه عرب اسم جنس است - انتهی . و در تعریفات آمده است که : اعراب ؛ جاهل از عرب . (از اقرب الموارد). و در متن اللغة آمده است : اعراب بادیه نشینان اند و مفردی ندارد و نسبت بدان اعرابی است یا هر بادیه نشینی که در طلب گیاه و جستجوی جایگاه بارانی باشد خواه عربی و خواه از موالی را اعرابی خوانند. ج ِ اعراب . و رجوع به اعراب و اعرابی شود.
ترجمه مقاله