ترجمه مقاله

اصطباح

لغت‌نامه دهخدا

اصطباح . [ اِطِ ] (ع مص ) صبوحی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صبوح آشامیدن . (از قطر المحیط). صبوح نوشیدن . حریری گوید: و هل یجوز اصطباحی من معتقة. (ازاقرب الموارد). شراب بامداد خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). صبوحی برگرفتن . بامداد شراب خوردن . صبوحی زدن . شرب صباح . صبوح خوردن یا آشامیدن . مقابل اغتباق . شرب در صباح . (ملخص اللغات ). و رجوع به صبوحی شود: تا آخر نسیم صباح بر ارواح وزید و اشباح را به اصطباح خواند. (سندبادنامه ص 184). کما یلذ الغافل لذة جثمانیة فی الاصطباح و الاغتباق و التقلب بین الخمر و الخمار. (الجماهر بیرونی ص 12). از نشوت صباء اصطباح و اغتباق در میل و تمایل اصطحاب و اعتناق . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 99). || چراغ افروختن . افروختن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند: الشمع مما یصطبح به . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله