ترجمه مقاله

اصرمان

لغت‌نامه دهخدا

اصرمان . [ اَ رَ ] (ع اِ) اصرمانی . ورکاک و زاغ . (منتهی الارب ). صُرَد وغراب . (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شب و روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لیل و نهار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (المنجد). شب و روز زیرا هر یک از آن دو دیگری را قطع میکند. (از تاج العروس ). || گرگ و کلاغ . (مهذب الاسماء). گرگ و زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ذئب و غراب . (السامی فی الاسامی ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (المنجد). گرگ و زاغ ، بعلت انصرام یا جدایی آنها از مردم . مرار گوید :
علی صرماء فیها اصرماها
و خرّیت الفلاة بها ملیل .

(از تاج العروس ).


|| ترکته بوحش الاصرمین ؛ یعنی به بیابانی که در آن جز گرگ و کلاغ نیست . (از اقرب الموارد) (از المنجد). و صاحب تاج العروس آرد: لحیانی جمله ٔ «ترکته بوحش الاصرمین » را آورده و آنرا تفسیر نکرده است ، و ابن سیده گوید: بعقیده ٔ من بمعنی فلات است . و زمخشری گوید: یعنی به بیابانی که جز گرگ و کلاغ هیچکس در آن نباشد، و راجز بهمین معنی اشاره کرده است :
هذا احق منزل برک
الذئب یعوی والغراب یبکی .
ترجمه مقاله