اشک پیازی
لغتنامه دهخدا
اشک پیازی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ :
تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است
از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی .
و رجوع به اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.
تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است
از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی .
علی خراسانی (آنندراج ).
و رجوع به اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.