اشکو
لغتنامه دهخدا
اشکو. [ اَ ] (اِ) سقف خانه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). مخفف اشکوب بمعنی سقف . (فرهنگ نظام ). || هر مرتبه از پوشش خانه و بعربی طبقه خوانند. (برهان ). و آنرا اشکوب نیز گویند. (انجمن آرا). هر طبقه و مرتبه ٔ خانه . (فرهنگ نظام ) :
ای قبله ٔ بیت الحرم عالم ششدر
وی سدّه ٔ خاک درت ایوان نه اشکو .
اشکوب . (جهانگیری ). و رجوع به شعوری ج 1 ص 141 و آشکوب و اشکوب شود.
ای قبله ٔ بیت الحرم عالم ششدر
وی سدّه ٔ خاک درت ایوان نه اشکو .
سنائی (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ).
اشکوب . (جهانگیری ). و رجوع به شعوری ج 1 ص 141 و آشکوب و اشکوب شود.