ترجمه مقاله

اشکال

لغت‌نامه دهخدا

اشکال . [ اِ ] (از ع ، اِ) پای بند ستورکه فارسی زبانان از شکال عربی ساخته اند :
خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک
بگسلد اشکال را استور نیک
دست عشقش آتشی اشکال سوز
هر خیالی را بروبد نور روز.

مولوی .


و رجوع به شِکال شود.
ترجمه مقاله