اشمار
لغتنامه دهخدا
اشمار. [ اِ ] (اِ) شمار :
صد بار بروزی در، پرها بشمارند
چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار.
که ضرورت بود عقد این گدا
این غریب اشمار را نبود وفا.
و رجوع به غریب اشمار شود.
صد بار بروزی در، پرها بشمارند
چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار.
منوچهری .
که ضرورت بود عقد این گدا
این غریب اشمار را نبود وفا.
مولوی .
و رجوع به غریب اشمار شود.