ترجمه مقاله

اشتداد

لغت‌نامه دهخدا

اشتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت و قوی و استوار شدن . (منتهی الارب ). سختی در هر چیز:در عین اشتداد مرض طاعون من در شهر ماندم . (فرهنگ نظام ). سخت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). سخت کردن و سخت گرفتن . (آنندراج ). شدت و سختی . (غیاث ). || گاهی مراد از کمال چیزی است . (غیاث ) (آنندراج ). || دویدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 3). || بالا برآمدن روز. (منتهی الارب ). || بر رقیب خود در جنگ ، حمله ٔ سخت بردن . || افزونی و سختی بیماری کسی . (از اقرب الموارد).
- اشتداد تب ؛ بالا گرفتن آن . به منتها درجه ٔ سختی رسیدن بیماری .
- اشتداد دم ؛ غلبه ٔ دم . فشار خون . تبیغ. بیغ.
ترجمه مقاله