اسیلملغتنامه دهخدااسیلم . [ اُ س َ ل ِ ] (ع اِ) یکی از عروق سته ٔ دست : «و امّا عروق الیدین فستة: القیفال و الاکحل و الباسلیق و حبل الذراع الوحشی و الاسیلم و الابطی .» (معالم القربة ص 162 و 104).