ترجمه مقاله

اسماعیل

لغت‌نامه دهخدا

اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد الوثابی مکنی به ابوطاهر. از مردم اصفهان . وی به ادب معرفتی تمام داشت و در شعر طبعی نیکو و بسال 533 هَ . ق . درگذشت . یاقوت بنقل از خط سمعانی آرد: در اصفهان در صنعت شعر و ترسل فاضل تر از وی ندیدم . در پایان زندگی تنگدست گردید و احوال او دیگرگون شد چندانکه نزدیک گشت که شوریده خرد و تباه عقل شود. من در اصفهان به خانه ٔ وی رفتم و در بداهت نظم و نثر سریعتر ازاو ندیدم . رساله ای بر وی اقتراح کردم . مرا گفت قلم بگیر و بنویس و فی الحال بی آنکه بیندیشد به نیکوتر وجه بر من املا کرد. لیکن میگفتند وی در نمازهای واجب اخلال کند. واﷲ اعلم بحاله . سمعانی از اشعار وی آرد:
اشاعوا فقالوا وقفة و وداع
و زمت مطایا للرحیل سراع
فقلت وداع لااطیق عیانه
کفانی من البین المشِت ّ سماع
و لم یمل» الکتمان قلب ملکته
و عندالنوی سرالکتوم مذاع .

(معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 355).


ترجمه مقاله