ترجمه مقاله

اسروع

لغت‌نامه دهخدا

اسروع . [ اُ ] (ع اِ) کرمکی است سپید و سرخ سر که در ریگ و وادی ظبی یافت میشود و انگشتان زنان را در لطافت و نازکی بدان تشبیه کنند. کرمی سرخ که میان سبزیها و تره هاست و بعضی گفته اند در میان ریگ باشد و در طب بکار می برده اند. کرم که در ریگ بود. (مهذب الاسماء). کرم تره . اسروع کرمی است که در سبزه زار و ریگزار میباشد، ضماد او عصب مقطوع را در ساعت التیام دهد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ج ، اَساریع. || نقش و خطی که بر کمان می باشد. خطها که در کمان پیدا آید. (مؤید الفضلاء). || طاق رز. (مهذب الاسماء). تاک رز. || شاخ رز و گیاهی که از بیخ درخت و تن درخت روید.شاخی که از بن درخت روید. (مؤید الفضلاء). پاجوش . || پی باطن پای و دست آهو. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله