ادرد
لغتنامه دهخدا
ادرد. [ اَ رَ ] (ع ص ) مرد بی دندان :
تا بر سپهر اعظم نقاش لوح را
دائم قلم نه کندزبان و نه ادرد است .
مؤنث : دَرْداء. ج ، دُرْد.
تا بر سپهر اعظم نقاش لوح را
دائم قلم نه کندزبان و نه ادرد است .
ابوالفرج رونی .
مؤنث : دَرْداء. ج ، دُرْد.