ترجمه مقاله

ادامی

لغت‌نامه دهخدا

ادامی . [ اَ ما ] (اِخ ) ابوالقاسم سعدی گوید: موضعی است بحجاز، و قبر زهری عالم فقیه آنجاست و یاقوت گوید من آنرا نشناسم و در کتاب نصر آمده : ادامی از اعراض مدینه است و زهری آنجا نخلی غرس کرد. (معجم البلدان ). || از دیار قضاعة بشام است و بضم همزه نیز گفته اند. (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله