ترجمه مقالهسوشال تریدینگ

احمد

لغت‌نامه دهخدا

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یزدادبن رستم طبری نحوی ، مکنی به ابوجعفر. وی به بغداد سکونت گزید و خطیب گوید، او به بغداد از نصیربن یوسف و هاشم بن عبدالعزیز دو صاحب علی بن حمزه ٔ کسائی باسناد خوداز عبداﷲ مسعود روایت کرد که او گفت : من قراآت را شنیدم و آنان را نزدیک بیکدیگر یافتم شما در قرائت بهر یک از قراآت که خواهید توانید خواندن چه اختلاف آنان چنان است که کسی گوید هلم و دیگری گوید تعال . و عمربن محمدبن سیف کاتب نیز گوید: این روایت از ابن رستم به سال 304 هَ .ق . شنیدم . و محمدبن اسحاق الندیم گوید: از کتب ابن رستم است : کتاب غریب القرآن . کتاب المقصور والممدود. کتاب المذکر و المؤنث . کتاب صورةالهمز. کتاب التصریف . کتاب النحو. و در کتاب الغایه ٔ ابوبکربن مهران نیشابوری که در قراآت کرده است خواندم که گوید: قرائت کردم نزد ابوعیسی بکاربن احمد المقری و او گفت : قرائت کردم نزد ابوجعفر احمدبن محمدبن رستم طبرانی [ کذا ] و او مؤدَّب خانه ٔ وزیر ابن الفرات بود و ما با وسائل و تدبیرها و شفیعان بخدمت این مردکه بصیر بعربیت و حاذق در نحو بود رسیدیم و او قرائت کرد نزد نصیربن یوسف ابوالمنذر نحوی صاحب کسائی و او قرائت کرده بود نزد کسائی . (معجم الأدباء ص 60).
ترجمه مقالهسوشال تریدینگ