ترجمه مقاله

احشاء

لغت‌نامه دهخدا

احشاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده . (غیاث ). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه :
چون مار همه بر تن او بترکد اندام
چون نار همه در شکمش خون شود احشا.

مسعودسعد.


|| در عرف عام ، اعضائی که حشو تنور تن یعنی به درون آن باشند و در پاره ای جاها مراد مجموع چیزهاست که در میان اضلاع است از آلات تنفس و آلات غذا.
ترجمه مقاله