اتقان
لغتنامه دهخدا
اتقان . [ اِ ] (ع مص ) کاری محکم کردن . (مؤید) (زوزنی ) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب ). استواری . اِحکام .
- اتقان صُنع ؛ در اصطلاح حکمت ،اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین . (تعریفات ).
- اتقان صُنع ؛ در اصطلاح حکمت ،اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین . (تعریفات ).