ابومنصورلغتنامه دهخداابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابان حسیس (شاید جشنس )بن وریدبن کادبن مهابنداد حساس بن فروخ دادبن استادبن مهر حسیس (شاید جشنس ) بن یزدجرد. منجم ایرانی پدر بنومنجم یا آل منجم . رجوع به بنومنجم شود.