ترجمه مقاله

ابوصالح

لغت‌نامه دهخدا

ابوصالح . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) حمدون بن احمدبن عمارةالقصار. یکی از اکابر مشایخ صوفیه . پیشوای فرقه ٔ قصاریه که آنانرا حمدونیه و ملامتیّه نیز نامند. هجویری گوید: وی از علماء بزرگ و از سادات این طریقت است و طریق وی اظهار و نشر ملامت بوده است واندر فنون معاملت اوراکلام عالی است . وی گفتی باید که تا علم حق تعالی بتو نیکوتر از آن باشد که علم خلق . یعنی باید که اندرخلأ باحق تعالی معاملت نیکوتر از آن کنی که اندر ملأ با خلق که حجاب اعظم از حق دل تُست با خلق . و از نوادر حکایات وی یکی آن است که گوید روزی اندر جویبارحیره ٔ نیشابور میرفتم ، نوح نام عیّاری بود بفتوت معروف و جمله ٔ عیّاران نیشابور در فرمان وی بودندی . ویرا اندر راه بدیدم گفتم یا نوح جوانمردی چه چیز است .گفت جوانمردی من خواهی یا از آن ِ تو. گفتم هردو بگوی . گفت جوانمردی من آن است که این قبا بیرون کنم و مرقعه بپوشم و معاملت مرقع پیش گیرم تا صوفی شوم و ازشرم خلق اندر آن جامه از معصیت بپرهیزم و جوانمردی تو آنکه مرقعه بیرون کنی تا تو بخلق و خلق بتو فتنه نگردند. پس جوانمردی من حفظ شریعت بود بر اظهار و ازآن ِ تو حفظ حقیقت بود بر اسرار. و این اصلی قویست -انتهی . وفات حمدون قصار در 271 هَ . ق . بوده است .
ترجمه مقاله