ترجمه مقاله

ابوزیان

لغت‌نامه دهخدا

ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی سعید عثمان بن یَغمراسن بن زیان ، معروف به ابوزیان اول . سومین از ملوک بنوعبدالواد یا بنوزیان . وی پس از مرگ پدر به دوم ذی القعده ٔ 703 هَ . ق . بر سریر ملک مستقر گشت و در این وقت شهر تلمسان در محاصره ٔ مدید (سوم شعبان 698 تا هفتم ذی قعده ٔ 706) ابویعقوب منصور مرینی بود. سلطان مرینی در این مدت لشکرگاهی المنصوره در برابر تلمسان داشت که بصورت شهری درآمده و دارای مساجد و کاخها و گرمابه ها و سراها و بازارها بود که هنوز پاره ای از آثار آن که برجای است مایه ٔ شگفتی عاکف و عابر است . ابویعقوب در سال 706 درگذشت و سه تن از قُوّاد سپاه او برای تصاحب تاج و تخت با یکدیگر بجدال و قتال برخاستند، در این وقت ابوزیان محمد با ابوثابت یکی از سه سردار مرینی که از دو حریف دیگر قویتر بود با شرط رفع محاصره ٔ تلمسان و تخلیه ٔ المنصوره یاری داد و مملکت از رنج خصم اﷲ بیاسود و ابوزیان به گوشمالی قبائلی که با دشمن در محاصره ٔ کرسی ملک همدستی کرده بودند به مشرق شد و در اثنای این نهضت برابره ٔ توجین را سرکوبی کرده به ادای خراج ملتزم ساخت و طوائف عرب را به هجرت از قلمرو خویش مجبور کرد و آنگاه که بترمیم خرابیهای محاصره ٔ ممتد و تعمیر قلاع ویران شده اشتغال داشت در 21 شوال 707 پس از چند روز بیماری درگذشت و پسر او ابوحمو موسی جای پدر گرفت .
ترجمه مقاله