ترجمه مقاله

ابوالعباس

لغت‌نامه دهخدا

ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مسروق . احمدبن محمدبن مسروق طوسی .یکی از مشایخ تصوف است و بمائه ٔ سیم میزیست و شیخ جنید گفته است که بلعباس یکی از اساتید شیخ علی رودباری و خود شاگرد حارث محاسبی و سری سقطی است و هم درک صحبت محمدبن منصور و محمدبن حسین برجلانی کرده است . وی در بغداد اقامت گزید و به سال 299 هَ . ق . هم بدان شهر درگذشت و او گفت : من ترک التدبیر عاش فی راحته ؛ یعنی آنکه ترک چاره گفت در امان آسایش او تعالی بخفت . و سئل عن التصوف فقال خلوّ الاسرار مما منه بّد تعقّلها بما لیس منه بدّ. او را از تصوف پرسیدند گفت تصوف تهی کردن دل است از هرچه که از آن گزیر است و درآویختن بناگزیر. گفتند که را وقت خوشتر گفت آنرا که از مرز خویش نگذرد و ادب نگاه دارد کسی از وی نصحیتی خواست گفت جهد کن تا اگر حق بین نباشی باری خودبین نیز نباشی . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 397 شود.
ترجمه مقاله