ترجمه مقاله

ابوالصلت

لغت‌نامه دهخدا

ابوالصلت . [ اَ بُص ْ ص َ ] (اِخ ) امیّةبن عبدالعزیزبن ابوالصلت اندلسی دانی . حکیم و ریاضی دان و طبیب و شاعر. معروف به ابوالصلت مغربی . مولد او دانیه شهری به اندلس . وی عارف بفن ّ حکمت و در علوم اوائل ماهر بودو او را ادیب حکیم گفتندی . ابن خلکان گوید او از اندلس بافریقیه نقل کرد و به ثغر اسکندریه اقامت گزید و عماد کاتب وی را در خریده یاد کرده و از اشعار وی بیاورده است . ابوالصلت در اواخر عمر بمهدیه شد و بدانجا به روز دوشنبه ٔ مستهّل [ محّرم ] سال 529 هَ . ق . و بقولی دهم محرّم سال 528 هَ . ق . درگذشت . و صاحب خریده گوید قاضی فاضل نسخه ای از کتاب حدیقه تألیف ابوالصلت بمن داد که در آخر آن نوشته بود: ابوالصلت در 12 محرم سال 546 وفات کرد. و قول اول صحیح است و این تاریخ اخیر تاریخ فوت پسر ابوالصلت موسوم به عبدالعزیز است که در بجایه به سال 546 هَ . ق . بدورد حیات گفته است و باز ابن خلکان گوید در مجموعی تألیف یکی از مغاربه خواندم که مولد ابوالصلت در دانیه از بلاد اندلس در حدود سنه ٔ 460 هَ . ق . بود و از جماعتی از اهل اندلس علم فراگرفت از جمله ابوالولید وقشی قاضی دانیه و جز او. سپس بامادر خویش به اسکندریه شد به روز گوسفندکشان سال 489 هَ . ق . و افضل شاهانشاه او را در 505 از مصر نفی کرد و او به اسکندریه رفت و در سنه ٔ 506 هَ . ق . به مهدیه هجرت کرد و نزد یحیی بن تمیم بن المعزبن بادیس منزلت و مکانتی بزرگ یافت . او راست : کتاب الوجیز در علم هیئت . کتاب ادویه ٔ مفرده . کتابی در منطق موسوم بتقویم الذهن و کتابی انتصار در ردّ بر علی بن رضوان و آن کتابی است که ابن رضوان در ردّ مسائل حنین بن اسحاق کرده است -انتهی . و در تاریخ یافعی آمده است : ابوالصلت امیةبن عبدالعزیزبن ابوالصلت الدّانی الأندلسی . کان ماهراً فی علوم الأوایل من الطبیعی والالهی کثیرالتصانیف ، بدیعالنظر، راساً فی معرفة علم النجوم و الموسیقی . و خزرجی گوید: کان من اکابرالفضلاء فی صناعةالطب و فی غیرها من العلوم و له تصانیف مشهورة و المآثرالمذکورة قد بلغ فی صناعةالطب مبلغاً لم یصل الیه غیره من الأطبّاء و حصل له من معرفةالأدب ما لم یدرکه کثیر من سایر الادباء و کان اوحداً فی الریاضی ، متقنا لعلم الموسیقی . و صاحب نفح الطیب گوید: ابوالصلت امیةبن عبدالعزیز، عمره ستون سنة، منها عشرون فی بلدة اشبیلیه و عشرون فی افریقیه عند ملوک الصنهاجیین و عشرون فی مصر و محبوساً فی خزانة الکتب فخرج فی فنون العلم اماماً و امتن علوم الفلسفة و الطب و التلحین و له فی ذلک توالیف یشهد بفضله و معرفته و یکنّی بالأدیب الحکیم و هو الذی لحن الأغانی الافریقیة. قال ابن سعدون و الیه تنسب الی الان . و باز در ترجمه ٔ او آورده اند که آنگاه که به مصر بود یک کشتی که بار آن مقداری خطیر مس بود در ساحل اسکندریه غرق شد و آنگاه که این آگاهی به وزیر افضل بن امیرالجیوش رسید ابوالصلت گفت اگر وسائل لازمه مهیّا شود من بعلم حیل این کشتی با محمولات آن از دریا برآرم . وزیر فرمان کرد تا آنچه را حکیم گوید از اسباب و آلات حاضر آورند کشتی بوسیله ٔ آلات وادوات فراهم آمده از جای برکنده گشت لکن در میان کار رسنها بگسست و بار دیگر فرو شد و وزیر را از دعوی بی معنی ابوالصلت خشم آمد و امر داد تا او را بزندان بردند و او مدتی طویل در حبس بماند و در آنجا بمطالعه ٔ کتب و تدوین و تألیف میپرداخت و پس از رهائی بمهدیه رفت و تا گاه وفات یعنی سال 529 هَ . ق . بدان شهر اقامت داشت . و ابن العبری در مختصرالدول از ابوالصلت آرد که گفت : من در 510 هَ . ق . به مصر رفتم و بدانجا صحبت جرجیس طبیب انطاکی و منجم پیر، رزق اﷲ معروف نحّاس دریافتم . مدفن ابوالصلت به مهدیه در موضع معروف به منستیر است . و او را دیوان شعری است و شهرزوری در نزهةالأرواح مولد او را مصر گفته است . رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 80، 157، 186، 209 و 237 شود.
ترجمه مقاله