ابوالحر
لغتنامه دهخدا
ابوالحر. [ اَ بُل ْ ح ُرر ] (اِخ ) بوالحرّ. در قطعه ٔ ذیل از لبیبی نام این شاعر آمده است :
قیاس ... نْش چگونه کنم بیا و بگوی
ایا گذشته به شعر از بیانی و بوالحر
اگر ندانی بندیش تا چگونه بود
که سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر.
و در لغت نامه ٔ اسدی بیتی از او برای کلمه ٔ غازه شاهد آمده است :
شرطم نه آنکه تیر و کمان خواهد
شرط آنکه سرمه خواهد با غازه .
قیاس ... نْش چگونه کنم بیا و بگوی
ایا گذشته به شعر از بیانی و بوالحر
اگر ندانی بندیش تا چگونه بود
که سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر.
لبیبی .
و در لغت نامه ٔ اسدی بیتی از او برای کلمه ٔ غازه شاهد آمده است :
شرطم نه آنکه تیر و کمان خواهد
شرط آنکه سرمه خواهد با غازه .