ابریجلغتنامه دهخداابریج . [ اِ ] (ع اِ) شیرزنه . نهره . آلت دوغ و روغن کردن و مسکه برگرفتن که به زبان دیلم تیره گویند. گول شیرزنه . (مهذب الاسماء).