آیاز
لغتنامه دهخدا
آیاز. (اِخ ) ایاز. آیازاویماق . نام غلام محمودبن سبکتکین . این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود :
نکند کار تیر آیازی
شل هندی ّ و نیزه ٔ تازی .
کاندر این راه جمله را شرط است
عشق محمود و خدمت آیاز.
در دوره ٔ مسعود امارت قصدار و مکران داشته و در 449 هَ .ق . وفات کرده است .
نکند کار تیر آیازی
شل هندی ّ و نیزه ٔ تازی .
ابوالفرج رونی .
کاندر این راه جمله را شرط است
عشق محمود و خدمت آیاز.
سنائی .
در دوره ٔ مسعود امارت قصدار و مکران داشته و در 449 هَ .ق . وفات کرده است .