آگشتهلغتنامه دهخداآگشته . [ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) ترکرده . آلوده . آمیخته .(برهان ). آگسته . و رجوع به آگَسته شود : دلش خود ز تخت و کله گشته بودبه تیمار اغریرث آگشته بود.فردوسی .