آنچش
لغتنامه دهخدا
آنچش . [ چ ِ ] (ضمیر + حرف ربط + ضمیر) مخفف آنچه اش . آنچه او را :
بدو بازداد آنچنان کش بخواست
بیفزود در تن هر آنچش بکاست .
فرود آوردی آنچش خود برآوردی
گسستی هرچه را کآن خود به پیوستی .
بدو بازداد آنچنان کش بخواست
بیفزود در تن هر آنچش بکاست .
فردوسی .
فرود آوردی آنچش خود برآوردی
گسستی هرچه را کآن خود به پیوستی .
ناصرخسرو.