ترجمه مقاله

عرفة

لغت‌نامه دهخدا

عرفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) باد. (منتهی الارب ). ریح . (اقرب الموارد). || ریش کف دست . (منتهی الارب ). || زخمی است که در سپیدی کف دست پدید آید.(از اقرب الموارد). || (اِمص ) اسم است اعتراف را در معنی سؤال . (از منتهی الارب ). سؤال عاقلانه . (ناظم الاطباء). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. (از اقرب الموارد). عِرْفة. رجوع به عرفة شود.
ترجمه مقاله