ترجمه مقاله

ستهنده

لغت‌نامه دهخدا

ستهنده . [ س ِ ت ِ هََدَ / دِ ] (نف ) لجوج . معاند. (دهار). ستیزنده . (دانشنامه ٔ علایی ). ستیزه کننده و جنگجو و مبرم . (ناظم الاطباء). ستیزه نماینده . عربده جو. (آنندراج ) : و اگر کسی با تو بستهد بخاموشی آن ستهنده را به نشان و جواب احمقان خاموشی دان . (قابوسنامه ص 32).
ترجمه مقاله