ترجمه مقاله

زاج

لغت‌نامه دهخدا

زاج . (ص ، اِ) زن نوزای . (شرفنامه ٔ منیری ). زن نوزائیده . (برهان ). نفساء :
دلیری که ترسد ز پیکان تیر
زن زاج خوانش مخوانش دلیر.

ابوالمؤیدبلخی .


و آن را زاچ و زچه نیز خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به زاچ و زچه در لغت نامه شود.
ترجمه مقاله