ترجمه مقاله

خبردار

لغت‌نامه دهخدا

خبردار. [ خ َ ب َ ] (فعل امر) اصطلاحی است مر سربازان و نظامیان را که بدان وسیله آمر زیردستان را آماده برای انجام فرمانی می کند. || کلمه ای است امر که در آگاه کردن کسی استعمال کنند یعنی حذر کن و آگاه باش . (ناظم الاطباء). مواظب باش ، آگاه باش ، برو! بیا! کلمه ای است گفته میشود تا مردمان راه برای حمل چیزی دهند که از تصادم با آن ممکن است زیانی حاصل شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خبردار بودن ؛ بااطلاع بودن . باخبر بودن . آگاه بودن :
ز تعظیم آن زن خبردار بود
که با ملک و با مال بسیار بود.

نظامی .


-|| مواظب بودن . در انتظار امری بودن . آماده ٔ پذیرش امری بودن .
ترجمه مقاله