ترجمه مقاله

تخته نرد

لغت‌نامه دهخدا

تخته نرد. [ ت َ ت َ / ت ِ ن َ ] (اِ مرکب ) تخته که بر آن بازی نردبازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسباب بازی نرد. (ناظم الاطباء). ظاهراً درست آن تخت نرد، چنانکه در نسخ قدیمی منوچهری نیز همین گونه آمده است :
نه نرد و نه تخت نرد پیش ما
نه محضر و نه قباله و بنچه .

(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


فلک همچو پیروزگون تخته نردی
ز مرجانْش مهره ز لؤلوش خصلی .

منوچهری .


منه مهره کز راست بازان معنی
در این تخته نرد آشنایی نیابی .

خاقانی .


در تخته نرد عشق فتادم به دستخون
مهره بدست و خانه مششدر نکوتر است .

خاقانی .


ز لعل و زمرد یکی تخته نرد
بساطی ز یاقوت و زر سرخ و زرد.

نظامی .


خیز و بساط فلکی درنورد
زآنک وفا نیست در این تخته نرد.

نظامی .


رجوع به تخت و تخته و نرد شود.
ترجمه مقاله