ترجمه مقاله

اطخم

لغت‌نامه دهخدا

اطخم . [ اَ خ َ ] (ع ص ) قچقارسیاه سر تیره اندام . (منتهی الارب ). کبش اطخم ؛ قچقار سیاه سر تیره اندام . (ناظم الاطباء). قچقار سیاه سر و تیره اندام . (آنندراج ). بره ای که سر آن سیاه و دیگر اندامش کدر و تیره باشد. (از اقرب الموارد). || اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه باشد. (منتهی الارب ). فرس اطخم ؛ اسبی که از کاکل تا دمش خط سیاه باشد. (ناظم الاطباء). دیزج . (اقرب الموارد). و آن معرب دیزه است بمعنی اسبی که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد. رجوع به دیزه و دیزج شود. || گوشت خشک که بسیاهی زند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). طَخیم . رجوع به طَخیم شود. || (اِ) نوک بینی مردم و ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقدم بینی انسان و دابه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله