مصرفدیکشنری عربی به فارسیکنار , لب , ساحل , بانک , ضرابخانه , رويهم انباشتن , در بانک گذاشتن , کپه کردن , بلند شدن (ابر يا دود) بطور متراکم , بانکداري کردن