بصردیکشنری عربی به فارسیبينايي , بينش , باصره , نظر , منظره , تماشا , الت نشانه روي , جلوه , قيافه , جنبه , چشم , قدرت ديد , ديدگاه , هدف , ديدن , ديد زدن , نشان کردن , بازرسي کردن