ونگ
/vang/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. تهی؛ خالی.
۲. تهیدست؛ درویش و مفلس: ◻︎ ما از شمار آدمیانیم تنگدست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی: مجمعالفرس: ونگ).
۲. تهیدست؛ درویش و مفلس: ◻︎ ما از شمار آدمیانیم تنگدست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی: مجمعالفرس: ونگ).