26 فرهنگ

ونگ

/vang/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. تهی؛ خالی.
۲. تهی‌دست؛ درویش و مفلس: ◻︎ ما از شمار آدمیانیم تنگ‌دست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی: مجمع‌الفرس: ونگ).