ترجمه مقاله

یک پهلو

فرهنگ فارسی عمید

۱. لجوج؛ سرسخت و خودرٲی؛ یک‌دنده.
۲. (قید) قرارگرفته بر روی یک پهلوی خود: او یک‌پهلو خوابیده بود.
ترجمه مقاله