ترجمه مقاله

یاررس

فرهنگ فارسی عمید

۱. یاری؛ مدد: ◻︎ به‌هرحال خواهند از او یاررس / که او را جهان‌دار یار است و بس (فردوسی: لغت‌نامه: یاررس).
۲. (صفت) کسی که به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند؛ یاری‌دهنده؛ مددکار؛ یاری‌رس.
ترجمه مقاله