ترجمه مقاله

گویا

فرهنگ فارسی عمید

۱. گوینده؛ سخنگو.
۲. واضح؛ رسا.
۳. (قید) مثل اینکه؛ گویی: ◻︎ گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم: ۵۳۳).
ترجمه مقاله