گزین
فرهنگ فارسی عمید
۱. = گزیدن
۲. گزیننده (در ترکیب با کلمه دیگر): خلوتگزین، عشرتگزین.
۳. گزیده؛ انتخابشده.
〈 گزین کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] انتخاب کردن؛ برگزیدن.
۲. گزیننده (در ترکیب با کلمه دیگر): خلوتگزین، عشرتگزین.
۳. گزیده؛ انتخابشده.
〈 گزین کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] انتخاب کردن؛ برگزیدن.