گرد
فرهنگ فارسی عمید
۱. هرچیزی که به شکل دایره یا گلوله باشد.
۲. (اسم) دوروبر و اطراف چیزی.
〈 گرد آمدن: (مصدر لازم) جمع شدن؛ فراهم آمدن.
〈 گرد آوردن: (مصدر متعدی) جمع کردن؛ فراهم آوردن؛ انباشتن.
〈 گرد آوریدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرد آوردن
〈 گرد کردن: (مصدر متعدی)
۱. [مجاز] جمع کردن؛ فراهم آوردن.
۲. گلوله کردن؛ مدور ساختن.
〈 گرد گرفتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن.
۲. [مجاز] محاصره کردن.
〈 گرد هم آمدن: (مصدر لازم) [مجاز] دور هم جمع شدن؛ اجتماع کردن.
۲. (اسم) دوروبر و اطراف چیزی.
〈 گرد آمدن: (مصدر لازم) جمع شدن؛ فراهم آمدن.
〈 گرد آوردن: (مصدر متعدی) جمع کردن؛ فراهم آوردن؛ انباشتن.
〈 گرد آوریدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرد آوردن
〈 گرد کردن: (مصدر متعدی)
۱. [مجاز] جمع کردن؛ فراهم آوردن.
۲. گلوله کردن؛ مدور ساختن.
〈 گرد گرفتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن.
۲. [مجاز] محاصره کردن.
〈 گرد هم آمدن: (مصدر لازم) [مجاز] دور هم جمع شدن؛ اجتماع کردن.