کاوش
فرهنگ فارسی عمید
۱. جستجو؛ تفحص.
۲. کندن زمین.
۳. [قدیمی، مجاز] رخنه؛ نفوذ: ◻︎ پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱).
۲. کندن زمین.
۳. [قدیمی، مجاز] رخنه؛ نفوذ: ◻︎ پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱).