چراغ
/čerāq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
وسیلهای برای تولید روشنایی، مانند پیهسوز، لامپا و چراغ برق.
〈چراغ آسمان: [قدیمی، مجاز]
۱. ماه.
۲. آفتاب.
〈چراغ آسمانی: [قدیمی، مجاز] = 〈 چراغ آسمان
〈 چراغ الکتریک: [منسوخ] = چراغبرق〈 چراغ بادی: نوعی چراغ نفتی که در هوای آزاد روشن میکنند و از وزش باد خاموش نمیشود؛ فانوس.
〈 چراغ توری: نوعی چراغ نفتی تلمبهای که با فشار هوا نفت به طرف لولۀ بالایی میرسد و به جای فتیله توری نسوزی دارد که روشنایی را بیشتر و سفیدتر میکند و پرنورتر از سایر چراغهای نفتی است؛ چراغزنبوری.
〈 چراغ خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] گدایی کردن.
〈 چراغ روز: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب.
۲. چراغ کمنور و بیفروغ.
〈 چراغ سپهر: [قدیمی، مجاز] = 〈 چراغ آسمان: ◻︎ که چون بامدادان چراغ سپهر / جمال جهان را برافروخت چهر (نظامی۵: ۷۸۵).
〈 چراغ سحر: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب: ◻︎ نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ: ۱۰۳۴).
۲. ستارۀ سحری؛ ستارۀ صبح: ◻︎ چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱: ۲۸).
۳. چراغی که تا به هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش میکنند.
۴. هرچیز ناپایدار.
〈 چراغ صبح: [قدیمی، مجاز] =〈 چراغ سحر〈 چراغ علاءالدین: نوعی چراغ یا بخاری نفتی.
〈 چراغ کردن: [قدیمی] روشن کردن چراغ.
〈 چراغ نشاندن: [قدیمی، مجاز] خاموش کردن چراغ.〈 چراغ نشستن: [قدیمی] خاموش شدن چراغ.
〈 چراغ نفتی: نوعی چراغ با مخزن نفت، لوله و سرپیچ.
〈چراغ آسمان: [قدیمی، مجاز]
۱. ماه.
۲. آفتاب.
〈چراغ آسمانی: [قدیمی، مجاز] = 〈 چراغ آسمان
〈 چراغ الکتریک: [منسوخ] = چراغبرق〈 چراغ بادی: نوعی چراغ نفتی که در هوای آزاد روشن میکنند و از وزش باد خاموش نمیشود؛ فانوس.
〈 چراغ توری: نوعی چراغ نفتی تلمبهای که با فشار هوا نفت به طرف لولۀ بالایی میرسد و به جای فتیله توری نسوزی دارد که روشنایی را بیشتر و سفیدتر میکند و پرنورتر از سایر چراغهای نفتی است؛ چراغزنبوری.
〈 چراغ خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] گدایی کردن.
〈 چراغ روز: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب.
۲. چراغ کمنور و بیفروغ.
〈 چراغ سپهر: [قدیمی، مجاز] = 〈 چراغ آسمان: ◻︎ که چون بامدادان چراغ سپهر / جمال جهان را برافروخت چهر (نظامی۵: ۷۸۵).
〈 چراغ سحر: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب: ◻︎ نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ: ۱۰۳۴).
۲. ستارۀ سحری؛ ستارۀ صبح: ◻︎ چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱: ۲۸).
۳. چراغی که تا به هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش میکنند.
۴. هرچیز ناپایدار.
〈 چراغ صبح: [قدیمی، مجاز] =〈 چراغ سحر〈 چراغ علاءالدین: نوعی چراغ یا بخاری نفتی.
〈 چراغ کردن: [قدیمی] روشن کردن چراغ.
〈 چراغ نشاندن: [قدیمی، مجاز] خاموش کردن چراغ.〈 چراغ نشستن: [قدیمی] خاموش شدن چراغ.
〈 چراغ نفتی: نوعی چراغ با مخزن نفت، لوله و سرپیچ.