ترجمه مقاله

پژولیده

فرهنگ فارسی عمید

۱. پژمرده.
۲. افسرده.
۳. ‹ژولیده› درهم‌شده؛ پریشان؛ ژولیده: ◻︎ صبحدمان مست برآمد ز کوی / زلف‌پژولیده و ناشسته‌روی (سنائی۲: ۵۱۴).
ترجمه مقاله