پناهیدن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پناه بردن؛ پناهنده شدن: ◻︎ بر که پناهیم تویی بینظیر / در که گریزیم تویی دستگیر (نظامی۱: ۷)، ◻︎ بدید از بد و نیک آزار اوی / به یزدان پناهید در کار اوی (فردوسی: ۲/۲۰۷)، ◻︎ از آن کسی که شان خواند از جای خویش / به یزدان پناهید و رفتند پیش (فردوسی: ۵/۵۰۶).
۲. زنهار خواستن.
۲. زنهار خواستن.