پریشیدن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پریشان شدن؛ آشفته شدن.
۲. پراکنده شدن.
۳. (مصدر متعدی) پریشان کردن.
۴. (مصدر متعدی) پراکنده ساختن: ◻︎ مرد بددل خیانت اندیشد / راز خود پیش خلق بپریشد (سنائی۱: ۳۸۶).
۲. پراکنده شدن.
۳. (مصدر متعدی) پریشان کردن.
۴. (مصدر متعدی) پراکنده ساختن: ◻︎ مرد بددل خیانت اندیشد / راز خود پیش خلق بپریشد (سنائی۱: ۳۸۶).