پاش
فرهنگ فارسی عمید
۱. = پاشیدن
۲. پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبپاش، عطرپاش، گلابپاش، گهرپاش.
٣. (اسم مصدر) [قدیمی] پاشیدن.
〈 پاش دادن: (مصدر متعدی) پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه؛ پراکنده کردن.
۲. پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبپاش، عطرپاش، گلابپاش، گهرپاش.
٣. (اسم مصدر) [قدیمی] پاشیدن.
〈 پاش دادن: (مصدر متعدی) پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه؛ پراکنده کردن.