وانگاهفرهنگ فارسی عمید۱. آن زمان؛ آن وقت.۲. با وجود این: ◻︎ افسر خاقان وانگاه سر خاکآلود / خیمهٴ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳: ۷۳۸).