هوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. (شیمی) گازی بیرنگ و بیبو و بیطعم، مرکب از یکپنجم اکسیژن و چهارپنجم ازت بهعلاوۀ بخار آب، گازکربنیک، و مقدار کمی از بعضی گازهای دیگر که جو کرۀ زمین را فراگرفته اما دیده نمیشود و فقط هنگام وزش باد وجود آن احساس میشود.
۲. وضع جوّی.
۳. [مجاز] آسمان.
۴. [عامیانه، مجاز] اندازه؛ مقدار: لباسش یک هوا گشاد بود.
۵. [عامیانه، مجاز] بالا.
۲. وضع جوّی.
۳. [مجاز] آسمان.
۴. [عامیانه، مجاز] اندازه؛ مقدار: لباسش یک هوا گشاد بود.
۵. [عامیانه، مجاز] بالا.