هنگامهفرهنگ فارسی عمید۱. جمعیت مردم؛ معرکه.۲. فریاد و غوغا؛ هیاهو.۳. وقت؛ زمان.〈 هنگامه کردن: (مصدر لازم) غوغا کردن؛ فتنه و آشوب برپا کردن.