ماه
فرهنگ فارسی عمید
۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.
۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.
۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.
۴. در گاهشماری ایران قدیم، روز دوازدهم از هر ماه شمسی.
۵. [مجاز] زیبا؛ دلانگیز (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ماهپیکر، ماهمنظر.
۶. در آیین زردشتی، ایزد روز دوازدهم از هر ماه.
۷. روز دوازدهم از هر ماه خورشیدی؛ ماهروز: ◻︎ ماهروز ای به روی خوب چو ماه / بادۀ لعل مشکبوی بخواه ـ گشت روشن چو ماه بزم که گشت / نام این روز ماه و روی تو ماه (مسعودسعد: ۵۴۸).
〈 ماه برکوهان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو لحن ماهبرکوهان گشادی / زبانش ماهبرکوهان نهادی (نظامی۲: ۲۰۳).
〈 ماهبهماه:
۱. ماهیانه؛ ماهانه؛ هر ماه.
۲. از این ماه به آن ماه.
〈 ماه تمام: ماه شب چهاردهم از تقویم قمری؛ بدر.
〈 ماه روزه: رمضان.
〈 ماه قمری: مدت بین رؤیت هلال ماه تا هلال دیگر، تقریباً برابر با ۵/۲۹ شبانهروز.
〈 ماه مبارک: رمضان.
〈 ماه نو: ماه شب اول از تقویم قمری؛ هلال.
۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.
۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.
۴. در گاهشماری ایران قدیم، روز دوازدهم از هر ماه شمسی.
۵. [مجاز] زیبا؛ دلانگیز (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ماهپیکر، ماهمنظر.
۶. در آیین زردشتی، ایزد روز دوازدهم از هر ماه.
۷. روز دوازدهم از هر ماه خورشیدی؛ ماهروز: ◻︎ ماهروز ای به روی خوب چو ماه / بادۀ لعل مشکبوی بخواه ـ گشت روشن چو ماه بزم که گشت / نام این روز ماه و روی تو ماه (مسعودسعد: ۵۴۸).
〈 ماه برکوهان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو لحن ماهبرکوهان گشادی / زبانش ماهبرکوهان نهادی (نظامی۲: ۲۰۳).
〈 ماهبهماه:
۱. ماهیانه؛ ماهانه؛ هر ماه.
۲. از این ماه به آن ماه.
〈 ماه تمام: ماه شب چهاردهم از تقویم قمری؛ بدر.
〈 ماه روزه: رمضان.
〈 ماه قمری: مدت بین رؤیت هلال ماه تا هلال دیگر، تقریباً برابر با ۵/۲۹ شبانهروز.
〈 ماه مبارک: رمضان.
〈 ماه نو: ماه شب اول از تقویم قمری؛ هلال.